سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بچه های وحیدیه

لطیفه یکشنبه 85/6/5 ساعت 12:17 صبح

- به غضنفر میگن چرا زن نمی گیری؟ میگه: ای بابا، کی میاد زنش رو بده به ما؟!

-خبر جدید رو شنیدید؟ رشتیهای تک پدر از سربازی معاف شدن !

-کوره میره تو آشپزخونه دستش میخوره به رنده میگه: این دری وریها چیه اینجا نوشته؟!
- غضنفر تو یک دهی دکتر بوده، میخواسته به یک زنه آمپول بزنه. زنه ازین شلیته‌های لایه لایه پاش بوده، هرچی غضنفر دامناش رو بالا میزده، تموم نمیشده. آخر غضنفر شاکی‌میشه به زنه میگه: ببخشید خانم، کون شما صفحه چنده؟!

- یارو میره دیوونه خونه میبینه همه تو صف واستادن دارن یکی‌یکی تو یه سوراخه نگاه میکنن بعد دوباره میرن ته صف وامیسن. یارو کنجکاو می‌شه ببینه تو سوراخه چه خبره، خودش هم میره تو صف وامیسه و تو سوراخه رو نگاه میکنه هیچی نمیبینه، یه بار دیگه تو صف وامیسه بازم هیچی نمیبینه،‌ از یکی میپرسه: شما چی رو نگاه میکنین؟ من که هر چی نگاه میکنم هیچی نمیبینم. یارو بهش میگه: برو بابا دلت خوشه! ما دو ساله داریم این تو رو نگاه میکنیم هنوز هیچی نمیبینیم، تو میخوای با دو بار نگاه کردن چیزی ببینی؟!

- به یه رشتیه میگن: خانمت با پنج تا مرد سبیل کلفت سوار یه پیکان بودن داشتن تو یه سر بالایی میرفتن. رشتیه میگه: بابا ایوالله! این پیکانای سری جدید عجب موتوری دارند!

- غضنفر عقب عقب راه میرفته، ازش می‌پرسند: چرا اینجوری راه میری؟ میگه:آخه بچه‌ها میگن از پشت شبیه آلن دلونی!

- یه ترکه و یه آمریکاییه و یه انگلیسیه داشتن تو یه کنفرانس علمی در باره پیشرفتهای علمی کشورشون صحبت میکردن. آمریکاییه میگه: ما یه موشک ساختیم که دقیقا وسط ماه فرود میاد. میگن: دقیقا وسط ماه؟! میگه: نه، حدوداً یه وجب اینورتر. بعد انگلیسیه میاد میگه: ما یه سفینه فرستادیم وسط مریخ. میپرسن: درست وسطش؟ میگه: نه، تقریباً یه وجب اینورتر. نوبت ترکه میرسه، هر چی فکر میکنه چیزی به نظرش نمیرسه، آخرسر میگه: ما تو کشورمون با چشمامون غذا میخوریم! همه ملت کف می‌کنن، میگن یعنی چی، مگه میشه؟ یعنی واقعا با چشماتون غذا میخورین؟! ترکه میگه: نه، حدوداً یه وجب پایین تر!

- دو تا ترکه دو تا گاو میخرن، ‌اولی به دومی میگه: حالا چی کار کنیم که گاوامون با هم اشتباه نشن؟ دومی میگه: تو دست به گاوت نزن، من یه گوش گاومو میکنم. بعد از چند وقت، ‌گاو اولی هم گوشش گیر میکنه به یه جایی کنده میشه. ایندفعه ‌دومی میگه: تو دست به گاوت نزن من دم گاومو میکنم. از قضا بعد از چند وقت دم اون یکی گاوه هم کنده میشه. خلاصه هی اولی میزنه یه جای گاوشو ناقص میکنه، اون یکی گاوه هم همون بلا سرش میاد. آخر سر اولی شاکی میشه به دومی میگه: اصلاً سفیده مال من سیاهه مال تو!

- غضنفر زنگ میزنه به دوست دخترش میگه: شهناز فردا بیا، خونمون خالیه. فردا دختره میاد، هر چی در میزنه هیچکی در رو باز نمیکنه!

- غضنفر بچش روز بعد از عید فطر به دنیا میاد اسمشو می ذاره پست فطرت !

- غضنفر تعویض روغنی باز می کنه ورشکست می شه. تعویض روغنی رو طبقه دوم باز کرده بوده !

- غضنفر خودشو دار میزنه. پزشکی قانونی اعلام می کنه : دلیل مرگ : ضربه ی مغزی. می رن تحقیق می کنن می بینن با کش خودشو دار زده !

- غضنفر تو آتش سوزی می میره :‌ پزشکها می گن : علت مرگ
۱۰٪ سوختگش ۹۰٪ کوفتگی. می رن تحقیق می کنن می بینن :‌ دوستاش با بیل آتیشو خاموش کردن !

- به غضنفر میگن باباتو بیشتر دوست داری یا مامانتو؟ میگه مامانتو!

- در مسابقة اسب دوانی یک نفر صد هزار دلار روی اسب شمارة 28 شرط‏بندی کرد و اتفاقاً برندة 500 هزار دلار شد. مسئول برگزاری مسابقه از او پرسید: چطور این همه پول رو روی اسب شمارة28 شرط‏بندی کردی؟ گفت: دیشب خواب دیدم که دائماً جلوی چشمم یک عدد 6 و یک عدد 8 می‏آد.
مسئول برگزاری پرسید: 6 و 8 چه ربطی به 28 داره؟
گفت: مگه شیش هشت تا 28 تا نمی‏شه؟

- بیمار گفت: دکتر! اینقدر گوشم سنگین شده که صدای سرفة خودم رو هم نمی ‏شنوم.
دکتر گفت: خب بلندتر سرفه کن!

- غضنفر ادعای پیغمبری کرد، بهش گفتن: بابا پیغمبری که الکی نیست... پیغمبرا معجزه دارن، کتاب دارن.. تو اصلاٌ کتابت کو؟ غضنفر میگه: کتابا هنوز چاپ نشده، فعلاٌ جزوه میگم بنویسید!!!

- از غضنفر میپرسن: میگذاری پسرت بره دانشگاه؟ غضنفر میگه: آره، به شرطی که به درسش لطمه نزنه!!!

- به غضنفر میگن میتونی با تویوتا پاجرو جمله بسازی؟ میگه: تویوتاکه گد گشیده، پاجیروفتی روی سینم!!


نوشته شده توسط: امیر خسروی


ِْلیست کل یادداشت های این وبلاگ

نامه ای به خدا !!
[عناوین آرشیوشده]

خانه
مدیریت
پست الکترونیک
شناسنامه
 RSS 

:: کل بازدیدها ::
6508


:: بازدیدهای امروز ::
3


:: بازدیدهای دیروز ::
4



:: درباره من ::

بچه های وحیدیه

:: لینک به وبلاگ ::

بچه های وحیدیه


:: آرشیو ::

مطالب funy
تابستان 1385



:: خبرنامه ::

 

:: وضعیت من در یاهو::

یــــاهـو