شنیدم از نیک مردی فقیر . . . . . که موشی پرید توی ظرف پنیر
اگر داری تو عقل و دانش و هوش . . . . . برو دیپلم بگیر فالوده بفروش
تو نیکی می کن و در دجله انداز . . . . . خودم شیرجه میرم درش میارم
هرچه از دوست می رسد نیکوست . . . . . آب شلغم بهتر از آب کدوست
ای کاروان آهسته ران کارام جانم می رود . . . . . آهسته در جیب بابام دست مامانم می رود
ما بدین ره نه پی حشمت جاه آمده ایم . . . . . اَسبمان یونجه نداشت از پی کاه آمده ایم
سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز . . . . . مرده آنست که مشتش بزنی جم نخورد
میازار موری که دانه کش است . . . . . که شلوار زیرش بدون کش است
کبوتر با کبوتر باز با باز . . . . . گرفت مادر زنم ناگه مرا گاز
یکی از بزرگان اهل تمیز . . . . . از ترس زنش رفت زیر میز
بنی آدم اعضای یکدیگرند . . . . . سرِ یک قران پول به هم می پرند
میازار موری که دانه کش است . . . . . که جدش در آمریکا هفت تیر کش است
تو کز محنت دیگران بی غمی . . . . . بخور جای من جان من شلغمی
در طواف شمع می گفت این سخن پروانه ای . . . . . سرپیچ سبقت نگیر جانا مگر دیوانه ای؟
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند . . . . . سر هفت مرد کچل را فر شش ماهه زدند
یارب آن دلبر شیرین که سپردی به منش . . . . . از بس که ننر بود سپردم به ننش !